- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و مرثیۀ امام حسن مجتبی علیهالسلام
کـلـید کرب و بلا در مـتانـت حسن است قـیـام آنکه به نی شد قـیـامت حسن است سکوت مسئله سازش فراتر از درک است که حفظ وحدت امت سیاست حسن است نه با مـعـاویه لبخـنـد زد نه سـازش کرد به زیر سلطه نرفتن ظرافـت حسن است به رغـم مـدعـیـانی که در پـی صلـح اند زمان گواه شکوه و شجاعت حسن است فـقـط سکـوت حـسن را شنـیـدهاند انگـار وگرنه جنگ جمل هم علامت حسن است فقط نه اینکه به یادش دل من آشفته است زمین، زمان؛ همه جا حرف غربت حسن است
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام حسن مجتبی علیهالسلام
همیشه سفرهاش وا بود؛ با ما مهربانی کرد هزاران بار آزردیمش اما مهـربانی کرد دلـش انـدازۀ ریگ بیـابـان بیوفـایی دید ولی انـدازۀ آغـوش دریـا مهـربـانی کرد نگاهش شرح نابی بود از "الجار ثم الدار" اگر با این و آن مانند زهرا مهربانی کرد چه خواهد کرد با مهمان کوی خویش؟ آن مردی که با دشنامگوی خویش حتی، مهربانی کرد اگر سبز است باغات مدینه از نگاه اوست که پنهان لطفها فرمود و پیدا مهربانی کرد جهـانی زنده شد با نور اشراقی دستانش کسی که زندهتر از هر مسیحا مهربانی کرد ولی حقـش نبود اینقـدر غم اینقدر تنهایی کسی که آسمان در دست، تنها مهربانی کرد چرا دنیا به کامش ریخت زهر غصه و غم را؟ چرا با مهربانیهای او نامهـربانی کرد؟ خودت دیدی که با مردم خدایا! مثل مردم بود خودت دیدی که با مردم خدایا! مهربانی کرد
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام حسن مجتبی علیهالسلام
من تو را در حُسنِ روزافزون، سرآمد میکشم آیـتـی از آیـههـای ذاتِ سـرمـد میکشم تا جـمـالـت را به زیبایی ببـیـنم؛ بارها در ضمیرم نقـش سیمای محمّد میکشم از حریم پاک تو، تا قُبّة الخَضرای عشق با نگاهِ عاشق خود، خـطِّ ممتـد میکشم خسرو خوبان عـالـم! ای کریم اهل بیت شرمساری پیش تو، از کردۀ بد میکشم گرچه از ذوق عبادت، سالها بیبهرهام با بلور اشک خود، تصویر معبد میکشم آه، ای سردار مظلومی، که تنها ماندهای! خجلت از رخسار آن نفسِ مجرّد میکشم چون شنیدم از دهانت، سودۀ الماس ریخت دامن از یاقوت و مرجان و زِبَرجد میکشم آب شد سنگ صبور، از آن همه صبر و شکیب وسعت صبر تو را، بیمرز و بیحد میکشم روضهات با خاک، یکسان است، ای روح نماز من به نام نامیات، طرح مجددّ میکشم تا نـسوزد، تربت پـاکت ز هُـرم آفـتاب در خـیالم، سایـبـانی، مثل گنبد میکشم تا ببوسم گلشن ات را مثل یاس و اطلسی پشت دیوار بقـیع ات، بارها قـد میکشم تا بشویم، گردِ غربت را، از آن تربت به اشک منّت از مژگان خود، هر قدر باید، میکشم میروم از این حرم، اما دلم پیش شماست گاهِ رفـتن، نیّت خود را مـرددّ میکـشم میروم با بیقراری، باز میگردم به شوق جلوۀ عشق تو را، در رفت و آمد میکشم من به یادِ این کبوترها، که مهمان توأند بعد از این نازِ کبوترهای مشهد میکشم تا زیارتگاه دلها، لاله زار مجتبی ست سرمۀ چشم شفق، خاکِ مزار مجتبی ست
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام حسن مجتبی علیهالسلام
آمـده حـاتـم طـائـی پــی کــاشــانـۀ تــو مثل هر روز شـلـوغ ست در خـانۀ تو آسمـان مـثل كـبوتر به خودش میبـالـد مست از اینکه عـبایی شده بر شـانۀ تو این حسینی که جهان واله و دیوانۀ اوست نـوکـرانش همه خـوردنـد ز پیـمـانۀ تو تو مگر کعبه شدی دور سرت میچرخند شمع هـستی همه عـالـم شده پـروانۀ تو میزبان کـرم ایـنـقـدر عـطا لازم نیست من درویـش کـجـا سـفـرۀ شـاهـانـۀ تـو بـار اکـرام تو را کـوه سـخـاوت نکـشد رو گرفـتی که گـدای تو خجـالت نکشد ساقی از عرش اگر آمده کوثر هم هست هر کجا هست حسن قصۀ مادر هم هست پـرچـم عرشۀ کشتی حسینی حسن ست پرچمی که به دل حادثه لنگر هم هست در جمل حیدر و در صبر خود فاطمه بود در کرامت همه دیدند پیـمبـر هم هست علت اصلی مرگش که فقـط زهـر نبود صحبت از آتش و از کوچه و از در هم هست یاد بعد از خودش افـتاد حسن وقتی که دید بالای سرش گریۀ خواهر هم هست گفت زینب که شب گریۀ تو امشب نیست صبر کن کرببلا ظهـرِ برادر هم هست یـاد حـرف حـسـن افـتـاد کـنـار گـودال دید زینب که از این فاجعه بدتر هم هست بعد از این خاطرهها بود که زینب فهمید هر کجا طشت که باشد جگر و سر هم هست بـار اکـرام تو را کـوه سـخـاوت نکـشد رو گرفـتی که گـدای تو خجـالت نکشد
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام حسن مجتبی علیهالسلام
چشم وا کرده شدم دست به دامان حسن مـادر افکـند مرا در یَـم احـسان حسن روزی از دست علی خوردم و از خوان حسن از همان روز شدم بیسر و سامان حسن بر جـبـیـنـم بنـویـسیـد مـسلـمان حـسن دل خود را سر هـر بام، هـوایی نکـنم طلب عشق ز هر بیسر و پایی نکـنم رو به هر قبله و هر قـبله نـمایی نکنم پیش هر سفره که پهن است گدایی نکنم نان هر سفره حرام است به جز نان حسن چه مقامی و چه نامی، چه مرامی دارد چـقـدر لـطف به بـیـمـار جـذامی دارد خـنده در پـاسخ آن سائـل شـامی دارد وه که ارباب دو عـالم چه امامی دارد همه اینها غزلی هست به دیوان حسن آنکه نامش شده احلی من عسل کیست؟ حسن آنکه بخشندگیاش گشته مثل کیست؟ حسن معنی حیِّ علی خیرالعمل کیست؟ حسن مرد نام آور پیکار جمل کیست؟ حسن شتر سرخ زمین خورد ز طوفان حسن ارث مـظلـومیت از غـربت بـابا دارد قد خـم، سیـنۀ خـون، دیـدۀ دریـا دارد جگری سوخـته از زخـم زبانها دارد گر بگـوئـیم غـریب الـغـربا، جـا دارد خون شد از یاد غمش قلب محبان حسن زهر آمد به سراغش، جگرش ریخت به هم بس که پیچیده به خود، موی سرش ریخت به هم زینبش آمد و چشمان ترش ریخت به هم همۀ خاطرهها در نظرش ریخت به هم دل پریشان شده از موی پریشان حسن چقدر سخت گذشته است به او در کوچه چه مراعات نظیریست، حسن، در، کوچه باز هـم خـاطرۀ گریه و مـادر، کـوچه قـاتل جان حـسن میشـود آخـر کوچه کوچه عمریست که آورده به لب جان حسن چـشم نامـرد به نامـوس عـلی تا افـتاد وای بر من، زد و بر صورت گل، جا افتاد ناگهان روی زمین حضرت زهرا افتاد خواست تا پا بـشود، بـاز هـم امّا افتاد شـعـلـۀ آه کـشد سـیـنـۀ سـوزان حـسن
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
رنگ سپید رنگ حنای سرت شده است لب بستهای و خون دلت ساغرت شده است خطبه بخـوان به رقـص درآور کلام را نهج البـلاغه مشتـری منـبرت شده است سـرچـشـمۀ کـرامت و لـطف کـریـمهـا! کوثر دخـیل گوشۀ چشم ترت شده است از نـسل دخـتـر تـو امـامت ادامـه یـافت پیغمبری و فاطمهات کـوثرت شده است مـن بـرگ زردی از شـجـره نـامۀ تـوأم خار و خسی که آمده و نوکرت شده است چشمی که گریه کرده، تو را، یا حسین را لبریز لطف و مرحمت مادرت شده است قـلب حـسین پیـش تو جـامانـده در بـقـیع قـلب حـسین مـقـبـرۀ اطهـرت شده است غیر از ضریح کهـنه، ضریح نو حسین مشـتاق پایـبـوسی خاک درت شده است خـون حـسیـن نام تو را دم گـرفـته است گـودال هـم برای تو مـاتـم گرفـتـه است دردت زیــاد بــود و بـرایـت دوا نـبــود زخـمی عـمیـق تر ز غـم کـوچـهها نبـود دیـوار کـوچـه نیـز به تو طعـنه میزنـد سـنگ صبـور گـفـتـن آن مـاجـرا نـبـود عـرش خـدا تـحـمـل آن داغ را نـداشـت گـر شـانـۀ خـمـیـدهات آنجـا عـصا نبـود امـا شـهـادتـیـن لـبـت ایـنـچـنـیـن سـرود داغـی بـزرگــتـر ز غــم کــربـلا نـبـود روزی شـبـیـه روز حـسیـنـت نـمیشـود جـسمـت کـبـود بـود ولـی زیـر پـا نبـود رنگ سپـید گرچه به موی تو چنگ زد زلـفـت به دست بـاد نـبـود و رهـا نـبـود آخــر بـه دامـن پـسـرت ســر گـذاشـتـی دیگـر سخـن ز نیـزه و طشت طـلا نبود تو پاره پـارۀ جگـرت بین طشت ریخت نه، پـاره پـارۀ جگـرت در عـبا نبود.... غارت زده است چون حسنش را ز دست داد انگـشـتری و پـیـرهـنـش را ز دست داد
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
سخت است چگونه بنـویسم محنت را آتـش زده ایـن زهــر تـمـام بـدنـت را آن روز دوشنبه که در خانه یتان سوخت سـوزانـد تـمام دل و بـاغ و چـمنت را از بغض گلوی تو کسی نیست خبردار نشنیده از آن روز کسی هم سخنت را از کودکـیت سوختی و شکـوه نکردی حـالا هـمـه دیـدنـد ولـی سوخـتـنت را هر پاره جگر تکهای از غصۀ کوچه ست مـادر تو کجایی که ببـیـنی حـسنت را تشیع تو هر تیر که از چـله برون شد میدوخت به تابوت نخی از کـفـنت را این صحنه خودش گوشهای از کربلا شد صد حـرمله با تیر نشان کرده تنت را هرچـند کـفـن پاره و گـلگـون شده اما غارت که نکردست کسی پیرهنت را سنگین که نشد سینهات از چکمۀ شمری پُر خون که نکردست سنانی دهنت را
: امتیاز
|
زبانحال امام حسن مجتبی علیهالسلام قبل از شهادت
پـسـر فـاطـمـهام غــصـه بـود بـنـیـادم سـنــد غــربـت مـن ایـن حــرم آبــادم خاک فرش حرم و گنبد من تکهٔ سنگ صحن من پر شده از غربت مادر زادم عزت عالمیان بسته به یک موی من است کـی مـذلِّ عـربـم؟ کـشـتـه این بـیـدادم شاه بیلشگرم و غربت من تا به کجاست زهـر بـا سـوز تـمـام آمـده بـر امـدادم هرچه خوردم ز خودی خوردم و از زخم زبان تا که جـدم ز جـنـان کرد ز غـم آزادم هر زمین خورده مرا یاری خود میخواند چون که در یـاری افـتاده ز پـا استادم هر دم از کوچه گذشتم بدنم درد گرفت سجده بر خاک به مظلومه سلامی دادم گرچه شد حائل ضربه سه حجاب صورت خـون دیـوار در آورده چـنان فـریـادم
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
شبـت با چه رنجـی سـحـر میشود سحـر خیـره چشمت به در میشود و داغ دلـت تـــازه تـــر مــیشـــود تو و کـوچه و… داغ زهـرا حسن! کجا پیش تو جای خار و خس است دلت در دل خـانه هـم بیکـس است شده هـمسرت قـاتـلت این بس است ســزاوار تـو نـیـسـت دنـیـا حـسـن! خودت روضه خوان کـفن میشوی چو با قـاسـمت هـم سخـن میشوی به تـابـوت خـونـیـن بـدن میشـوی تـنـت تــیــر بــاران اعــدا حــسـن!
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
شیعه تا روز قیامت داغـدارت یا حسن اشکها بر روی دیده پُر حرارت یا حسن دومین مظلومی و تنهاترین سردار عشق مرگ بر نامـردمان روزگـارت یا حسن دل پـریشانـان عـالم اشک افـشان حسین و حسین خود نوحه خوان و سوگوارت یا حسن روح ما پـر میگـشایـد تا گـلستان بـقـیع حیف اما خوارها گشته حصارت یا حسن گرچه گنبد نیست آنجا کفشداری میکنیم هر که با پای دلـش آید زیـارت یا حسن گرچه این مردابها مـنع زیارت میکـنند فـاطمه هر روز میآیـد کـنارت یا حسن گرچه در روی زمین حتی نداری یک حرم شیعه روزی عرش سازد بر مزارت یا حسن
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
حـتی مـیان خـانـهاش هـمـدم نـدارد مرد غریبی که دلش جز غـم ندارد در سیـنهاش از بی وفایی های کوفه غـم آنـقَـدَر دارد که دنـیا هـم نـدارد در خانهاش وقتی اسیر رنج دنیاست حـتـی مـجـال گـریــۀ نـم نـم نـدارد اما کـنار او هـمیـشه زینـبـش هست تا خواهرش باشد که چیزی کم ندارد از کودکی داغی میان سینهاش هست ربطی به مرگـش آتش آن سم ندارد بعد ازشهادت هم غریب است وغریب است حـتـی ضـریـحـی قــبر آقایــَم ندارد
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
هـمچون گـل لاله که گـشته پرپر افتاد زهـر جفا باعث شد از بال و پر افتاد دستـش به دیـوار است تا اینکه نیـفـتد دستـش به دیـوار است اما...آخر افتاد این کوچههای شهر؛ غم را تازه میکرد یـاد همان روزی که اینجا مـادر افـتاد وقتی زمین افـتـاد از این زهـر کـیـنه چـشمـش به سمت قـبۀ پیـغـمـبر افـتاد روی زمین جسم خودش را میکشید و خود را رساند و در میان بـستر افـتاد خون جگر میریخت خواهر ناله میزد در گـوشهای از خـانۀ او خواهر افتاد دست بـرادر را نگـاهی کرد، ای وای شایـد به یـاد روضۀ انگـشتـر افـتاد...
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
حتماً تو نیز جنس غـمت فـرق میکند آشـفـتـگـی زلـف خـمت فـرق میکـنـد محـتـاج دسـتهـای کـریـمـانهات، کـرم از بس که شیـوۀ کـرمت فـرق میکند «بس آتشی ز اخگـر الماس ریزهها» این بیت شعـر محـتـشمت فرق میکند تو"مادری" و بیحرمی ارث مادریت معـلـوم شد چـرا حـرمت فـرق میکند زهـرا جـواب سیـنه زنـان تو را دهـد مـزد غــلامـی عـلـمـت فـرق میکـنـد آقا میان کوچه چه دیدی که بعد از آن وقت عـبـور هـر قـدمت فـرق میکـند دمهای آخری تو"لا یـوم..."بوده است ای نوحه خوان که شور دمت فرق میکند یک بار خواندی و جگرت پاره پاره شد پس این تویی که جنس غمت فرق میکند
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
آن که سائل از عـطایـایش تحـیّر میکند غربت و غم سینهاش را روز و شب پُر میکند میرود مسجد به منبر سبّ حیدر میکنند بین کوچه میرسد با خود تفکـر میکـند دیـدن هر بارِ قـنفـذ یا مغـیره... بگـذریم در خودش میریزد و یادی ز چادر میکند میشود آیا کریمی را به دِرهمها فروخت؟ آدم از این حرف، احـساس تحـیّر میکند میکـشـد از زیـر پـا سجـادهاش را آشـنا اینچنین سرباز از رهبر تشکر میکند؟! صلحِ آقا جنگ با تزویر بود و جاهل است هر کسی این صلح را سازش تصور میکند بین سرداران غریب و بین منزل هم غریب تا که میگویم حسن؛ غربت تبادر میکند آب میخواهد لب روزه امام از همسرش همسرش با زهر دارد جام را پر میکند پارههای این جگر در تشت بیعلت که نیست سنگِ سخت از سوز این جرعه تغیّر میکند مطمئنم در دو عالم جزء قـوم اشقـیاست هـر که از آقـام احـساس تـنـفـر میکـنـد وقت تشیـیع تنـش آمد زنی استـر سـوار با کـمانداران خود حسِ "تکـاثر" میکند مـیرسـد آخــر زمـان انـتــقـام مـنـتــقـم میرسد خواری آن کس که تکـبر میکند سنگ دل هستم؛ بدرد گِل شدن که میخورم این دلِ سنگـم بـرایش کـار آجـر میکـند
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
من کـرم زادهام و شهـر کـرامت وطـنم گرد و خاک ره اربـاب کـرم خـاک تـنم روزها فکر من این ست و همه شب سخنم چه شد از بـین هـمه بـنـده کـوی حـسنم هـاتـفی گـفت اگـر گـرد رخ او هـمهایـد چون در این دایره دعوت شدۀ فاطمهاید با وجود تو کسی را هنری نیست که نیست تو که باشی ز فقیری اثری نیست که نیست من تو را دارم و دیگر خطری نیست که نیست و در این چرخ بجز تو خبری نیست که نیست زندگی را به تـمـنای تو خـوش میدارم که من از فکـر بـجـز تو بخـدا بـیـزارم ای که بـا آمـدن تـوست، عـلـی بـابـا شد و به لبـخـند تو غـم از دل زهـرا وا شد نـوبـتی بـاشد اگـر نـوبت این رسـوا شد که بگـویـنـد به لـطـف تـو گـدا دارا شـد آبـرو یـافـته از لطـف و عـطای حـسنـم پس عجب نیست بگـویم که برای حسنم هـمه را باب حـیات است حسین بن علی نـاجی وقـت مـمات است حسین بن علی که در اوج درجات است حسین بن علی تا که کـشتی نجـات است حسین بن علی بادبـان است در این کـشتی امـداد حسن نه؛ بگو آب حسن، موج حسن، باد حسن نیـست بالاتـر ازین درد در عـالم دردی بـین مـردان بـنـشـیـنی و نـبـاشد مـردی و نـفهـمـنـد تو را صلـح چـرا میکردی هـمه هـستـند کـنـارت و تو تـنها گـردی صبر را بردهای از رو و تمامش کردی کـربلا را تو به تـدبـیـر قـیامـش کـردی چه سکوتی ست تو کردی که چنین فریاد است و به تـدبـیر تو بـنـیاد سـتم بر بـاد است نـام تـو لـرزۀ بـر قـامـت استـبـداد است وارث قـدرت مــولایـی تـو اولاد اسـت قاسمت روز دهم یک تنه غوغا میکرد کـربلا مات شد و خیـره تـماشا میکـرد خیره گـشتند و به ماه تو حـسد ورزیدند صد حرامی همه با نیزه گلت را چـیدند گریه میکرد حسین و همگی خـنـدیـدند بعد از آن پای سرش یکسره مینوشیدند مرگ مشتـاقـی او دیـد و بسی کـم آورد عـسـل روی گـلـش چـهـرۀ او هـم آورد جگرت سوخت، کنارت تو برادر داری زینب اینجاست غمی نیست تو خواهر داری گرچه یک خاطره از کوچه و مادر داری بـیوفـایی و حـسد از بـر هـمسـر داری لـیک مهـمان سر نـیـزه نگـشـته سر تو مـیـزبـان لــبـۀ تـیـغ نـشـد حــنـجــر تـو
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
روزهاش افطار شد اما پرش را زد به هم کـوزۀ سربـسته کـل پـیـکـرش زد به هم اولیـن تاثـیـر زهـر این ست آتـش میزند سوختن بدجور جسم لاغرش را زد به هم تار میبیند گمانم سوی چشمش رفته است بی اثر شد هرقدر پلک ترش را زد به هم تکه تکه رازهایش پخش شد مابین طشت عاقبت خون لختهها دور و برش را زد به هم لرزش دستی که دارد از زمان کودکیست روضههای کوچه حال مضطرش را زد به هم مانـده در یادش چگونه نانجـیبی بیهـوا خانه را سوزاند و بعد از آن درش را زد به هم زن میان کوچه و چهل مرد جنگی پیش رو یک غلاف آمد غرور شوهرش را زد به هم
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
روی تو از نـسیـم سحـر دلـنواز تر گیسوی توست از شب یلدا دراز تر روی تو باز بود و در خـانۀ تو باز ای چشمهایت از همه مهمان نواز تر هـرگـز یـتـیـمهای مدیـنه نـدیـدهانـد از ذکر مهربان حسن چاره ساز تر صلح تو شد دلیل سرافرازی حسین ای از تـمام اهـل جهان سرفـرازتر حتی شریک زندگیات دشمن تو بود مولا کدام داغ از این جانگـداز تر؟ از تیرها نگفتم و تابـوت زخمیات طاقت نداشتـم بشود روضه بـاز تر
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
هر کس به طریقی زده آتش جگـرت را بـیگـانه جـدا دوست شکسـته کـمرت را افـطار تو را زهـر به این حال کـشانـده یک کوزۀ سربسته زمین ریخت پرت را یـاقـوت مـدیـنـه بـه زمـرد زدی امـروز بدجـور عـوض کرده هـلاهـل اثـرت را از راه لبت رفـته ز چشمت زده بیـرون یک مرتبه سوزانده همه خشک و ترت را سرریز شد از طشت عـذابی که کشیدی خون لخته گرفته ست اگر دور و برت را چـیـزی بـروی طـشت بـیـانـداز نـبـیـنـد زینب که میآیـد به سرت دردسـرت را در راه زمیـن خـورده اگـر که نـرسیـده یک ذرّه به تأخـیر بکش پس سفـرت را اصلا بـه تـو آرامـش و لـبـخـنـد نـیـامـد شب کرده غم کوچه و سیلی سحرت را این در نه لگد خورده و نه اینکه شکسته بــردار ز لـولای در آخــر نــظــرت را عمامهات افتاد ولی پیـش خـودت هـست صد شکر نبـردست کسی تـاج سرت را
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
خون دل خوردن شده هر روز،کار مجتبی هم غـریب هم آشـنا برده قرار مجتبی قـصۀ مظلـومی مولا رسیده بر حـسن آه شد با بیکسی طی روزگار مجـتبی روضۀ مکشوفه یعنی خاطرات کودکیش بین کوچه شد زمسـتانی بهـار مجـتبی هیچ کس سنگ صبورش نیست حتی همسرش وای ازین غم زهر کینه گشت یار مجتبی وای ازین غم کینه توزان جمل نگذاشتند تا که باشد پیـش پـیغـمبر مزار مجتبی تیرها از هر طرف میخورد بر تابوت او حضرت عباس گشته شرمسار مجتبی با حسینی که تمام هستیاش غارت شده در کـنـار پـیکـر قـاسـم قـرار مجـتـبی مثـل بابا میشود تـنها میـان دشـمـنان میدهد جان در غریبی یادگار مجتبی
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
چشم وا كرده شدم دست به دامان حسن مادر افکـنـد مـرا در یـم احسان حسن روزی از دست علی خوردم و از خان حسن از همان روز شدم بیسر و سامان حسن بر جـبـیـنـم بنـویـسـید مـسلـمان حـسن دل خود را سر هـر بـام هـوایی نکـنم طلب عـشق ز هر بیسر و پـایی نكنم رو به هر قـبله و هر قـبله نـمایی نكنم پیش هر سفره كه پهن است گدایی نكنم نان هر سفره حرام است به جز نان حسن چه مقامی و چه نامی چه مرامی دارد چـقـدر لطـف به بـیـمـار جـذامی دارد خـنده در پـاسخ آن سائـل شـامی دارد وه که ارباب دو عـالم چه امامی دارد همه اینها غزلی هست به دیوان حسن آنکه نامش شده احلی من عسل كیست حسن آنكه بخشندگیش گشته مَثل كیست حسن معنی حیّ علی خیرالعمل كیست حسن مرد نام آور پیكار جـمل كیست حسن شتر سرخ زمین خورد ز طوفان حسن ارث مـظلـومـیت از غـربت بابا دارد قـد خـم، سیـنۀ خـون، دیـدۀ دریـا دارد جگـری سوخـته از زخـم زبانها دارد گر بگـوئـیم غـریب الـغـربـا جـا دارد خون شد از یاد غمش قلب محبان حسن زهر آمد به سراغش جگرش ریخت به هم جگرش ریخت به هم بال و پرش ریخت به هم زینبش آمد و چشمان ترش ریخت به هم همۀ خاطرهها در نظرش ریخت به هم دل پریشان شده از حال پریشان حسن چقدر سخت گذشته است به او در کوچه چه مراعات نظیریست حسن، در، کوچه بـاز هم خـاطـرۀ گـریه و مـادر کوچه قاتـل جـان حسن میشـود آخـر کوچه کوچه عمریست که آورده به لب جان حسن
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
صحن و حرم و گنبد و گلدسته نداری بر روی کـسی خـانـۀ دربـستـه نداری آنـقـدر غـریـبـی كـه در ایـام شـهـادت در هـیچ خـیابان عـلـم و دسـته نداری بخـشنـدهای و کار به این که درِ خـانه مـست آمـده یا زاهـد وارسـتـه نـداری جـانم به فـدای تو که در قـلب سپاهت حـتی دو سـه فـرمانـدۀ دلـبـسته نداری افسوس که جز گرد و غـبار نفـس باد اطـراف خودت زائـر پیـوسـته نداری در سینۀ هر شیعه حرم داری اگر چه بـالای سـرت گـنـبـد بـرجـستـه نداری
: امتیاز
|